سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/12/9
10:48 عصر

خاطرات دو نیروی امنیتی از ناآرامی های بعد از انتخابات

 

اگر اینها مردم عادی بودند که از این دست کارها نمی کردند؛ آنها آموزش دیده بودند؛ با تجهیزات بودند. اغتشاشگران در هر محلی یکسری خانه های تیمی خاصی داشتند

به گزارش خبرنگار گروه "فضای مجازی " خبرگزاری فارس، پس از 22خرداد 88 و اعلام دروغ تقلب و به صدا درآمدن ناقوس اغتشاش توسط بازندگان از رای مردم، وقایعی رخ داد که هنوز که هنوز است وجوه ناگوار آن بیان نشده است.

ظلم های در حق مردم روا شد که بخش کوچکی از آن در رسانه ها بیان شده است.
(ف.ا) و (ع.ن) دو نفر از کسانی هستند که به طور مستقیم از همان ساعات پس از انتخابات و از نزدیک با اغتشاش گران رویارویی داشته اند، حوادث ناگواری از این رویارویی بیان کرده که به گفته خودشان اندکی از هزارها بوده است.

خبرنگار "خبرنامه دانشجویان ایران "، در گفت‌وگو با این دو نیروی امنیتی که به سبب ماموریت خود ناچار بوده اند در میان اغتشاشگران حاضر باشند خاطرات ناگواری از این روزها گفته اند که بخش اول آن در ذیل می آید:

*(ف.ا) و (ع.ن) دو نفر از ماموران امنیتی هستند که به طور مستقیم در صحنه اغتشاشات حضور داشته اند که به جهت عدم حفظ مراتب حفاظتی از ذکر نام آنها و همکاران آنها معذوریم.

خبرنامه دانشجویان ایران: جناب (ف.ا) شما بعنوان کسی که از ابتدای شروع این بلوی‌ها یعنی از از شب22خرداد که انتخابات هنوز تمام نشده و آقای موسوی خود را پیروز اعلام کرد تا همین حوادث اخیر به عنوان فردی که در صحنه ظهور اغتشاشات حضور داشتید، برآورد جامعه شناسی شما از جمعیت حاضر در این تجمعات از لحاظ تیپولوژی و اعتقادات از شروع اغتشاشات تا همین الان چیست؟

-بنده شروع غائله را از 25 خرداد نمی‌دانم؛ این برنامه ریزی از چند سال قبل شروع شد یعنی از زمانی که آقای احمدی نژاد رای آورد و عده ای دستشان از یکسری جاها کوتاه شد و شروع کردند به کارهای تبلیغاتی و تبلیغات روانی که یک عده از مردم را علیه دولت احمدی نژاد بشورانند وگرنه همچین جمعیتی نمی آمدند و فریب نمی خوردند.

آن ابتدای بلوی‌ها قریب به بیش از90 درصد مردم که درخیابان آمدند واقعا فریب خورده بودند و ما که عملا در بطن کار بودیم، می دیدیم کسانی آن روزهای اول آمده بودند که اکثر قریب به اتفاقشان فریب تقلب در انتخابات را خورده بودند. اما در 13آبان که این جمعیت ریزش 90درصدی داشت اصلا قابل قیاس با روهای اول نبود. هرچه به سمت جلو می رویم ریزش بیشتر می شود تا 25 بهمن که جمعیتی بسیار کم حاضر بودند که شبکه های رسانه ای آنها مجبور شد تصاویر کوتاه چند ثانیه ای یا آرشیوی نمایش دهد که جلوتر خدمت شما عرض می کنم که چطور افرادی در این بین حضور داشتند.

روزهای اول وقتی با مردم صحبت می کردی گمان آن داشتند که تقلب شده ولی به مرور که این شبهه رفع شد دیگر برای جمعیت های حاضر نمی توان لفظ مردم را اطلاق کرد.

اصلا به خود این آقایان هم ثابت شده بود که تقلب در مملکتی که این همه سیستم نظارتی دارد امکان پذیر نیست.

خود آقای موسوی لاری اعلام کرد که میدانیم در انتخابات تقلب نشده چرا که قبلا وزیر کشور بود ولی با این حال اینها به قدری روی ذهن مردم کار کرده بودند که القا کردند که نه صدهزار و یک میلیون بلکه 11میلیون تقلب شده است.

خبرنامه دانشجویان ایران: اشاره کردید که روزهای قبل از انتخابات نیز نوع خاصی از رفتار ها را می دید؟

-بله. روزهای قبل از انتخابات که با دوستان به گشت می رفتیم، می دیدیم از هر تیپی در کاروانهای شادی جریان موسوم به سبز دیده می شد؛ درجنت آباد بزن و برقص راه می انداختند، کشف حجاب می کردند، وقتی برای تذکر رفتیم، متوجه شدیم کسانی که اصلا قصدشان انتخابات نیست، در این کارناوال ها حضور دارند و قصدشان فقط ارضای امیال ضدانقلاب بوده است و از همان قبل انتخابات نفرات مشخص بود و عینا می توانستی مخالفین نظام را که قصد نفوذ در بین مردم برای انحراف حرکت مردمی داشت را ببینی.

4روز قبل از انتخابات دور میدان آذر شهر 3 ماشین به صورت هماهنگ پشت سر هم آمدند، وسط خیابان ایستادند و با ولوم بالای ضبط، کشف حجاب کردند و شروع به رقصیدن کردند!

در فرمایش حضرت امیر(ع) هست که اگر فردی را میخواهی بشناسی، از آدمهای اطرافش او را بشناس. ما اطراف آقای موسوی بهایی هم دیدیم تا جائیکه همه آنهایی که با نظام مشکل داشتند و یا آن را قبول نداشتند، پشت سر آقای موسوی قرار گرفتند.

اگر آن شبها را در کف خیابان به تصویر بکشید وقایع تلخی را خواهید دید، وقایعی که هیچ جا گفته نشده است و ما مانند آدمی بودیم که انگار یکهو او را از خوابی طولانی بیدار می کنند و چیزهایی را می بیند که تا به حال ندیده است.

خبرنامه دانشجویان ایران: آقای (ع.ن) شما به عنوان دستیار همواره کنار آقای (ا) بودید، کمی از این وقایع را بیان می کنید؟

-4 بعد از ظهر فردای انتخابات آقای (ف.ا) با من تماس گرفتند که بیا حوزه مقاومت و وقتی با ناحیه تماس گرفتیم، اعلام کردند تظاهراتی صورت گرفته است و باید آماده باش باشیم؛ تا ساعت 6 هم نمی دانستیم قضیه چیست؟ چیزخاصی ندیدیم تا 8شب که در محدوده ولیعصر صحنه هایی دیدیم که 18تیر78 هم ندیده بودیم با بهترین ماشینها می آمدند سنگ پرت می کردند.

خبرنامه دانشجویان ایران: جریان به اصطلاح سبز مدام القا می کنند که ما خیلی آروم فقط راهپیمایی کردیم!

-پس بنده چند مطلب را برای نشان دادن مظلومیت بسیج می گویم با اینکه بنده وظیفه ام بود اما جاهایی واقعا دلم شکست. در شبهای پرتنش بسیج، خیلی ازحرفهایی که به بسیج می بستند دروغ بود.

می گفتند بسیج ظلم می کند و این نتیجه این بود که خیلی وقتها بسیج را با دروغ کوبیده بودند اما آن شب ها یک اتفاقات دیگری افتاد. می گفتند بسیج می کشد، سر می برد، همه را زیر سوال بردند ولی ما در صحنه بودیم و اتفاقات چیز دیگری بود مثلا وقتی یک بسیجی در شهرک غرب، دعوت به آرامش می کند که آقا بروید به خانه اما یکدفعه ظرف شیشه ای ترشی از بالای یک ساختمان به سر او پرتاب می کنند.

اینها را می گویم که بقیه متوجه مظلومیت بسیج شوند. عده ای در ساختمانی ازشب تا صبح سطل آشغالی را آتش می زدند؛ بسیجی آمد تذکر داد بفرمایید داخل و خدا را شاهد می گیرم که فقط همین جمله را گفت؛ اما تعدادی شروع کردند به فحش رکیک و ناموسی دادن به ایشان. ولی همکار ما سکوت کرد گه شاید اگر من بودم جواب می دادم اما همزمان با سکوتش یک ظرف شیشه ای به به سر او پرتاب کردند؛ با اینکه بر سرش چوب زدند او حتی بی احترامی هم نکرد.

شب سوم اغتشاشات در بلوار کمالی راه می رفتیم طوری با بلوک به کمر آقای (ف.ا) زدند که ایشان چند متر پرت شد و تا مدتی نفسش بالا نمی آمد با اینکه ما مشغول راه رفتن بودیم اما فقظ ظاهری مذهبی داشتیم.

یا نیروی حوزه 115 صادقیه در پارک استقلال؛ که به یک بسیجی حمله کردند با اینکه کاری نمی کرد اما تعدادی دختر او را دوره کردند و روی او ایستادند و به او حمه کردند.

یا داخل پیتزا فروشی بودیم که اصلا غائله تمام شده بود؛ ناگهان دیدیم چند نفر با قمه در پیتزا فروشی ریختند و 3 نفر از بچه ها کاملا با چاقو و قمه توسط اغتشاشگران زخمی شدند فقط به این دلیل که محاسن داشتند.

جالب اینکه همان شبها شهرداری خیابانها را کنده بود و بلوک گذاشته بود؛ به سمت بالای پارک وی می رفتیم آنها اول سکوت کردند بعد ناگهان بسیجیها را دوره کردند و از همه طرف سنگهای از قبل مشخص شده یک قد و یک شکل را پرتاب کردند.

آقای (م) در دهکده المپیک گفتند عده ای می خواهند حوزه را به آتش بکشند (سازمان برنامه شقایق) 10تا موتورسوار برای کمک فرستادیم وقتی حرکت کردند اول جمعیت کنار رفت 2موتور سوار آخر را با چوب زدند که بر روی زمین افتادند؛ من هیچ موقع یادم نمی رود که یک خانومی با آجر به سر آن بنده خدا می زد که ما فکر کردیم او(آقای ب.پ) در جا می میرد اما خدا را شکر یکی از همسایه ها او را به درمانگاه برد؛ دکترها با دیدن وضعیت وی گفته بودند قابل معالجه نیست و بعد از دو روز به هوش آمد.

اگر اینها مردم عادی بودند که از این دست کارها نمی کردند؛ آنها آموزش دیده بودند؛ با تجهیزات بودند. اغتشاشگران در هر محلی یکسری خانه های تیمی خاصی داشتند مثلا یک سطل آشغالی را با اینکه خاموش می کردیم اما دوباره که می آمدیم روشن بود بسیجی می آمد آتش را خاموش کند، سنگ بر سر او می زدند.

جالب است بدانید که جدیدا با ادبیات سایت منافقین از بنده پذیرایی می شود که با پیامک هایی مشکوک تهدید جانی می شوم.