سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/8/20
6:57 صبح

از سفارتخانه های ایران تا حاج قاسم سلیمانی

از سفارتخانه‌های ایران تا حاج قاسم سلیمانی

سید محسن خادمی

آیا سفارتخانه های ایران در کشورهای دیگر، خصوصا کشورهایی که رابطه با آنها دارای حساسیت و ویژگی های خاص است، منشا اثر و دارای جریان سازی فکری هستند؟

با گذشت 32 سال از انقلاب اسلامی و برقراری ثبات سیاسی در داخل کشور، مسئول بارور سازی ظرفیت‎های انقلاب اسلامی در خصوص بیداری ملت‌ها چه نهادی است؟ و اگر کارگزار تبیین مواضع انقلاب در سایر کشورها، سفارتخانه ها ی ما هستند، چرا تا کنون بندرت از موضع‎گیری آن کشور ها علیه سفارت ایران خبری منتشر شده است؟

آیا سفارتخانه ها وجه المصالحه وابزارباج دهی سیاسی به افراد، محل گذران ایام بازنشستگی سیاست‌مداران کهنه کار یا حق السکوت مدیران و وزرای تاریخ مصرف گذشته هستند؟...

جنبش اشغال وال استریت بهانه مناسبی است تا وظایف اولیه سفارت خانه های ایران در سایر کشورها و سفرا و کارگزاران آن بررسی شود و روشن شود در مسیر صدور آرمان‎های انقلاب به سایر ملت‎ها، نقش نمایندگی های خارجی ایران تا چه حد بوده است.

آشفته بازاری که قیام‌های منطقه و در ادامه آن جنبش علیه وال استریت در غرب ایجاد کرده، بهترین فضا برای نقش آفرینی سفارتخانه ها در بازنشر افکار و پیش بینی های حضرت امام خمینی و انتقال دغدغه های انقلاب اسلامی برای رفع ظلم و تبعیض از سرار جهان است اما به نظر می رسد اگر سفرا و نمایندگی های خارجی ایران نقش تاریخی خود را در این جریانات شناخته و یا حداقل از کادری آرمان‎گرا و دلسوز برخوردار بودند، می توانستند با ابتکار عمل در این جریانات، نقشی اساسی در افشای تناقضات گفتاری و رفتاری مدعیان آزادی و حقوق بشر ایفا کنند.

اگر ادعا شود که چنین اتفاقی افتاده و سفارتخانه ها به جای ارسال گزارش از این اتفاقات برای ستاد خود، اقدام به مدیریت این جریانات کرده اند، سوال دیگری پیش می آید که در صورت فرض قبل، چرا هیچ موضع‎گیری نسبت به آنها در کشور مقصد صورت نمی گیرد، همانند همان مواضعی که علیه فرمانده سپاه قدس اتخاذ شد؟

سردار قاسم سلیمانی علی‎رغم فرار از بازی های رسانه ای و گمنامی ظاهری در میان سرداران صاحب سمت کشور، اما آن‏قدر مسئولانه و موثر در حوزه کاری خود عمل می کند که ابتدا ابعاد شخصیتی و عمق نفوذ وی در کشورهای منطقه در رسانه های امریکایی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد و سپس در اقدامی جالب و تامل برانگیز، نماینده ای در سنای امریکا خواستار ترور وی می شود، حال اینکه ظاهرا نقش وی به‌عنوان فرمانده سپاه قدس در حد حضور در لبنان است و نباید به‌عنوان شخصیتی در این حد خطرناک برای امریکا محسوب شود که نماینده ای در سنا اینگونه برابر او موضع‌گیری کند.

به راستی چگونه است که علی‎رغم موضع‌گیری های جنجالی رییس جمهور طی سال‌های گذشته در مسائل بین المللی که غالبا مورد تایید رهبر انقلاب نیز بود، هیچ سفارتخانه ای بار دیپلماسی تهاجمی را به دوش نکشید و متاسفانه در مواردی مثل ایام فتنه شاهد پناهندگی چند نفر از کارمندان سفارتخانه ها به کشورهای اروپایی نیز بودیم؟

فرض کند شخصیتی چون سردار قاسم سلیمانی -پیش از اینکه فعالیت‌های تخریبی بین المللی علیه وی آغاز شود- به‌عنوان سفیر ایران در کشوری اروپایی منصوب می شد؛ آیا روحیه سربازی برای انقلاب و احساس مسئولیت انقلابی وی در نقطه ای با منافع کشور مقصد به تعارض نمی رسید؟ و آیا بروز این تعارض، باعث فشار بر روی وزارت خارجه ایران برای تغیر او نمی شد؟

برگزاری نمایشگاه‎های فرهنگی و مفاخر و صنایع دستی و آثار تاریخی ایران در سایر کشورها اگرچه خالی از لطف نیست، اما اقدام نو و خارق العاده ای محسوب نمی شود. به بیان دیگر، راهکار بومی شناساندن ایران به سایر کشورها نیست، چون اساسا ایران بعد از انقلاب به مفاهیمی کاملاً ایدئولوژیک گره خورده که در برخی موارد، اگر این مفاهیم به خوبی تبیین نشوند، شناسایی مفاخر و آثار باستانی آن می تواند موجب سوء تفاهم برای بیننده‌ی تبلیغات باشد.

به‌عنوان مثال، اگر بصورت بومی برای شناسایی ایران بدون انقلاب اسلامی عمل نشود، ارائه تخت جمشید و تاریخ یال و کوپال سلاطین هخامنشی می تواند با تبلیغات سوء غرب علیه انقلاب -مبنی بر اینکه ایران با مفاهیمی چون صدور انقلاب و عملکردی مانند استقلال در غنی سازی اورانیوم قصد تسلط برجهان رادارد-، گره بخورد و عملا نتیجه ای عکس از هدف ما بر مخاطب بگذارد.

منظور اینکه سفارتخانه نظام جمهوری اسلامی در کشوری دیگر وظایفی دقیق و موثر بر سرنوشت سیاست خارجی بر عهده دارد که بعید است یک بازنشسته سیاسی حتی اگر هم با تجربه باشد، بتواند این پیچیدگی ها را درک کند و متناسب با آن تصمیم بگیرد.

به زعم حقیر، می توان قاطعانه ادعا کرد تاکنون سفارتخانه های جمهوری اسلامی جز در موارد معدودی به هیچ وجه وظایف ذاتی و اولیه خود در صدور انقلاب را نشناخته اند، چرا که در این صورت آماج حملات و مبارزات سیاسی و رسانه ای کشور مقصد قرار می گرفتند.

این مثال برای مقامات سطح پایین سفارت خانه ها نیز می تواند صادق باشد، حال اینکه بعید است تاکنون این اتفاق در کشوری افتاده باشد یا اگر افتاده منتشر نشده است.

البته شاید پاسخ دیپلمات ها این باشد که سفارتخانه محل رایزنی و ایجاد مقدمات ارتباط کشورهاست و بر این مبنا معمولا افرادی باید درآن فعالیت کنند که شخصیت و عملکردشان، وجوه اشتراک کشورها را تقویت کند.

پاسخ این ابهام نیز اگرچه مفصل است، اما اشاره به جمله ای از رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای نقض آن کافی است:

«من به صراحت اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند...»